sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات ساناز

آتلیه

دایی حامد چهارشنبه شب اومد پیشمون پنجشنبه با سحر و زن عمو و بابای رفتیم آتلیه اونجا خیلی متعجب شده بودی انگار ترسیده بودی هرکاری می کردیم بخندی نمی خندیدی خیلی جدی شده بودی اسباب بازی ها رو که دیدی دیگه به هیچی غیر واونا توجه نمی کردی هرچی صدات می کردم ساناز ساناز هیچ توجه نمی کردی گوشی تلفن اسباب بازی رو گرفته بودی و کرده بودی توی دهنت خانم عکاس خیلی ازت خوشش اومده بود اسم پسرش ارسس بود دو سالش بود خیلی با تعجب نگاش می کردی دستت رو بردی که لپش را بگیری اونجا لباساتو عوض کردیم با یه لباس صورتی که خاله لولو برات خریده بود عکس گرفتی بعدش لختت کردیم و ازت عکس گرفتیم کلی حال می کردی بعدش با لباسی که سحر برات خریده بود و بهت خیلی می امد عکس گ...
24 ارديبهشت 1390